English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (439 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
slot U شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
slots U شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
slotting U شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
penny in the slot U سوراخی برای انداختن پول خرد در ان تعبیه شده و پول را در ان می اندازند
lipping U قطعه چوبی که در لای شکاف کمان تعبیه شده
billiard point U در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
bailer U سوراخی در عقب قایق برای بیرون ریختن اب
vent U سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
vents U سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
vented U سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
venting U سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
presumptive address U آدرس اولیه در برنامه که به عنوان مرجعی برای تعبیه است
shook U : مجموع تختههای لازم برای ساختن بشکه وچلیک وامثال ان
sponson U جدار توخالی یا جاسازی شده در بدنه تانک برای تعبیه مهمات یا بی سیم
lightening hole U سوراخی که در قسمتی ازسازه که کمتر تحت تنش قراردارد برای کاهش وزن ایجادمیشود
jukeboxes U جعبه گرامافون خودکار دارای سوراخی برای ریختن پول ودکمه مخصوص انتخاب صفحه
jukebox U جعبه گرامافون خودکار دارای سوراخی برای ریختن پول ودکمه مخصوص انتخاب صفحه
esquire U عنوان روی نامه وامثال ان برای مردهاعنوانی که یکدرجه پایین تراز>شوالیه < بوده
zahn cup U محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
steer roping U کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
ccitt U کمیته مشاوره بین المللی تلگراف وتلفن
cape chisel U قلمی برای کندن شکاف یاکنجهای چهارگوش
maneuvering vent U شکاف بالای پوشش بالن برای رها کردن هوا
cultivation U جلب محبت برای استفاده درکسب اطلاعات دانه پاشیدن تماس برای جلب و به دام انداختن افراد
froe U ابزاری شبیه گوه که برای شکاف تخته والوار بار میرود
v ring U تصویر شکاف درجه تفنگ روی خال سیاه هدف برای نمره دادن به تیراندازی
gill slit U شکاف دستگاه تنفس ماهی شکاف برانشی
putts U ضربه برای انداختن به سوراخ
putted U ضربه برای انداختن به سوراخ
putt U ضربه برای انداختن به سوراخ
pit U منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
pits U منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
holeable U گوی اسان برای به سوراخ انداختن
to cause trouble for oneself U برای خود دردسر راه انداختن
get hold of (someone) <idiom> U (برای صحبت)به گیر انداختن شخص
raise the wind U پول برای مقصودی راه انداختن
offense U توپ اندازی وتلاش برای انداختن میله
joggling U بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggles U بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggled U بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggle U بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
pockets U کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
pocket U کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
put and take fishing U انداختن ذخیره ماهی به اب برای امادگی ماهیگیری درفصل
drop ball U انداختن توپ بین دو بازیگر برای شرع مجدد
pickup U انداختن چوب و نخ بعقب برای بیرون اوردن ماهی از اب
porousness U پر سوراخی
porosity U پر سوراخی
PCMCIA U سوراخی
improvisation U تعبیه
insert U تعبیه
appliance U تعبیه
inserting U تعبیه
inserts U تعبیه
embedding U تعبیه
shifts U تعبیه
shifted U تعبیه
shift U تعبیه
appliances U تعبیه
lash up U تعبیه
retards U درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retarding U درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retard U درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
technical escort U پرسنل فنی متخصصی که همراه یک وسیله برای نصب یا اموزش یا کار انداختن ان حرکت می کنند
a breach in the fence U سوراخی در حصار
to stuff up a hole U سوراخی را گرفتن
culver-house U [سوراخی در کبوترخانه]
expansion slots U شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
embed U تعبیه کردن
engaged <adj.> U تعبیه شده
shebang U ابتکار تعبیه
embeds U تعبیه کردن
devisable U تعبیه کردنی
inserting U تعبیه کردن
work out U تعبیه کردن
inserts U تعبیه کردن
insertion U جاسازی تعبیه
insert U تعبیه کردن
contrive U تعبیه کردن
contrived U تعبیه کردن
contrives U تعبیه کردن
contriving U تعبیه کردن
such like U وامثال ان
tamp U سوراخی را با شن وغیره پرکردن
to plug U سوراخی را گرفتن [ بستن]
embeded command U فرمان تعبیه شده
embedded systems U سیستمهای تعبیه شده
bulit in check U تست تعبیه شده
stamper U چکش وامثال ان
devising U تعبیه کردن وصیت نامه
devises U تعبیه کردن وصیت نامه
devised U تعبیه کردن وصیت نامه
devise U تعبیه کردن وصیت نامه
built in fonts U شکل حروف تعبیه شده
improvise U انا ساختن تعبیه کردن
improvises U انا ساختن تعبیه کردن
improvising U انا ساختن تعبیه کردن
stations U توقفگاه نظامیان وامثال ان
stationed U توقفگاه نظامیان وامثال ان
flinders U خرده شیشه وامثال ان
polt U جوجه ماکیان وامثال ان
station U توقفگاه نظامیان وامثال ان
tampon U توپی یا کهنه مخصوص گرفتن سوراخی
tampons U توپی یا کهنه مخصوص گرفتن سوراخی
ribbons U نوار ضبط صوت وامثال ان
smoker U دوددهنده میوه وگوشت وامثال ان
ribbon U نوار ضبط صوت وامثال ان
staplers U فروشنده پشم وپنبه وامثال ان
smokers U دوددهنده میوه وگوشت وامثال ان
stapler U فروشنده پشم وپنبه وامثال ان
stringing U نخ کشیدن برگهای توتون وامثال ان
lifesaver U عضودسته نجات غریق وامثال ان
solid angle U زاویه سه بعدی مخروط وامثال ان
pinhole U سوراخی که ازفرو کردن سنجاق درچیزی پدیداید
foundation joint U درز اتصالی که بین پی وساختمان تعبیه میشود
scarfs U حمایل ابریشمی وامثال ان شال گردن
scarf U حمایل ابریشمی وامثال ان شال گردن
coat of arms U نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
pilot burner U چراغ کوچک اجاق گاز وامثال ان
coats of arms U نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
free drop U برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
holes U سوراخی در لبه دیسک ای که شیاربندی سخت شده است
hole U سوراخی در لبه دیسک ای که شیاربندی سخت شده است
card U سوراخی که در موازات بلندترین لبه کارت قرار دارد
holing U سوراخی در لبه دیسک ای که شیاربندی سخت شده است
female U سوراخی که سوزنی وارد آن میشود تا اتصال برقرار شود
cards U سوراخی که در موازات بلندترین لبه کارت قرار دارد
holed U سوراخی در لبه دیسک ای که شیاربندی سخت شده است
improviser U تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلامقدمه چیزیرا میسازد
oxygen tent U چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
oxygen tents U چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
post- U تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
post U تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
posted U تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
posts U تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
smoking room U اتاق مخصوص دود دادن ماهی وامثال ان
IRQ U سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
bushes U استوانه توخالی که داخل سوراخی جای گرفته و محکم میشود
bush U استوانه توخالی که داخل سوراخی جای گرفته و محکم میشود
improvisor U تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلا مقدمه چیزیرا میسازد
kerb inlet U روزنه یا منفذی که در زیرجدول جهت عبور اب باران تعبیه میشود
proliferous U بارور شونده بوسیله پیازیا جوانه زنی وامثال ان
sockets U سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
socket [سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند]
slop U هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
macedoine U مخلوطی ازسبزیجات پخته که در سالاد یاروی لرزانک وامثال ان بکارمیرود
slopping U غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slopping U هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slopped U غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slop U غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slopped U هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
relief hole U سوراخی در ورقههای فلزی که تلاقی دو خم را بدون تاب برداشتن صفحه ممکن میسازد
bring down U به زمین انداختن حریف انداختن شکار
guarding U حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
scopolamine U ی که با تزریق این ماده وامثال ان گرفته شده باشدقابل ارائه به دادگاه نیست
guards U حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guard U حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
hard sectored U دیسک لرزانی که در ان سوراخهایی به منظور تعیین حدود هر قطاع یا بخش تعبیه و منگنه شده است
scrim U پارچه استری مبل وغیره کرباس نازکی که بعنوان بتونه قاب چوبی وامثال ان بکارمیبرند
shell-shock U اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell shock U اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
jeopard U بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrifying U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrified U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifies U بهراس انداختن به بیم انداختن
steeve U خفت کردن میلهای که نوک ان قلابی داردوبرای ازمایش محتویات عدل پنبه وامثال ان بکار میرود سیخک
alignments U میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignment U میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
lubber's hole U سوراخی در نوک کشتی نزدیک دگل که طناب دگل بوسیله ان بالا وپایین میرود
wing tanks U تانکهای سوخت که داخل بال تعبیه شده یا بخشی از بال راتشکیل میدهد
differential compression check U ازمایشی از وضعیت موتور که در ان مقدار نشتی رینگها وسوپاپها توسط اندازه گیری افت فشار در طرفین سوراخی با قطر معین تعیین میشود
honking U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honked U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honks U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honk U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
millboard U مقوای جلد کتاب وامثال ان مقوای کلفت
let down U پایین انداختن انداختن
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
fairlead U شکاف
insection U شکاف
clefts U شکاف
chink U شکاف
incisure U شکاف
crack U شکاف
buttressed U شکاف
cleft U شکاف
nicks U شکاف
clift U شکاف
fisure U شکاف
chinking U شکاف
nick U شکاف
cracks U شکاف
chinks U شکاف
chinked U شکاف
nicking U شکاف
nicked U شکاف
seams U شکاف
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com